محمدمحمد، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 24 روز سن داره
امیرامیر، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

محمد و امیر عزیز دل

اتفاق عجیب

1394/2/24 2:06
نویسنده : مامان محمد
725 بازدید
اشتراک گذاری

روزهای اخر فروردین البته پنج شنبه اخر رو میگم ساعت دقیقا 5 بعداز ظهر این دوتا دادش شیطون هم اصلا نخوابیدن و منتظر بابای بودن تا بیاد و این دوتا رو ببره بیرون وای خدای منغمگینمن رفتم بالا صندلی یک وسیله بردارم که برعکس اون جا شمعی مسخره خورد به دستم افتاد رو یخچال تا امدم بگیرم خورد زمین وای وای تکیه به زمین خورده شده رفت به چشم امیر من مردمک چشم و قرینه رو پاره کرد گریهگریهبچه اولش یک ذره گریه کرد و خون از چشم و دماغ امیر سرازیر شد من هم کلی هل کردم فقط تنها کاری که کردم صورتش رو شستم و با همان لباس خونه دویدم وسط خیابان جلوی یک ماشین گرفتم گفتم منو ببر به درمانگاه وای چی به سرم امدگریهسرتان درد نیارم همان جای که بردمش مرکز چشم پزشکی بود چون امیر مردمکش آویزان بود گفتن ما کاری نمی توانیم بکنیم ببرید به بیمارستان فارابی گریهگریهخدارو شکر بچه خوابید تا دست به چشمش نزنه این باز جای شکرش باقی رفتم انجا گفتن اتاق عمل خیلی ناراحت بودم دکتر گفت چون اب پشت چشمش کم شده ممکن بود که چشم تخلیه بشه خدارو شکر که شما بچه رو چشمش رو اب زدید با این کار جلوی خون ریزی گرفتم ناخواسته این کارو کردم

پنج روز بیمارستان بودیم الان امیر داخل مردمک چشمش پنج تا بخیه داره هر کی این مطلب می خوانه برای امیر من دعا کنه دل شکستم خیلیدلشکسته

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان سمیه
24 اردیبهشت 94 11:44
سلام دوست عزیز با خوندن این پست خیلی خیلی ناراحت شدم... ایشالا امیرجان خوب بشه و بلا از همه بچه ها دور باشه.. هرروز صدقه بدین .. براش دعا میکنم امیدوارم هیچ مشکلی پیش نیاد وزودی خوب بشه امین مرسی از دلداری عزیزم
مامان سمیه
5 خرداد 94 17:17
سلام دوست گلم پریماه جون توی جشنواره نی نی و طبیعت شرکت کرده ممنون میشم بهش رای بدین..لطفا عدد 64 رو به 1000891010 اس ام اس کنید.یه دنیا ممنون