امروز مامانم از باشگاه که امد برای من یک نون خرید من هم که بابای می دونه ماست و نون تازه دوست دارم برام یک پیاله ماست آورده دارم با نون تازه مامان جون می خورم عجب کیفی داره ...
امروز ١٠ آبان روز خیلی شادی بود محمد چون اون امروز با شایان حسابی بازی کرد شب که بابای محمد آمد خونه با شایان و محمد حسابی بازی کرد الان ساعت ١٠:٥٠ آنها دارن با هم بازی می کنن و خیلی شاد و سرحال هستن ...
مهر امسال فرق داشت امسال من و محمد با هم رفتیم مدرسه برای تدریس ولی مامان محمد حس کرد که داره محمد لطمه می خوره سعی کرد که به خاطر محمد هم که شده دیگه کار نکنه ولی هنوز با موسسه همکار ی می کنه محمد جون خیلی دوست دارم ...