طفلان مسلم
امسان با سالهای پیش خیلی اوضاع فرق می کرد .از یک طرف دلتنگی خودم برای محمد جواد بود از طرف دیگه غمی که پدر و مادرم داشتن خدا به این عزیزان من صبر بده
روز تاسوعا به نیت برادرم شیر کاکائو دادیم البته این زحمت رو همسرم عزیزم و پدر عزیزم کشیدن که خیلی درد سر داشت زیر باران که می امد شب هم ما امدیم خونه خودمان عجب شبی بود
روز عاشورا هم رفتیم مسجد محله قبل رفتن به اونجا بابای هم از محمد و امیر دو تا عکس یادگاری گرفت
این هم دوتا داداش دوست داشتنی عزیزانم خدا حفظتان کنه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی